آرشیو

 

 


شهریور 1384


من میتونم - یکشنبه 27 شهریور 1384 ساعت 20:57

میتونم چون میتونم، میتونم چون باید بتونم، میتونم چون احتیاج دارم که بتونم، ثابت میکنم که میتونم

چشمامو میبندم که خرد شدن رو نبینم، خرد شدن یه آدم جلوی یه جمع چند ده نفری رو، کاش همیشه میتونستم چشمامو ببندم، کاش

کجا داریم میریم؟ به کدوم طرف؟ کمک، کمک، کمک، پس کجاس اون کمک؟ کجاس اون عدالت که همه میگن؟ که همه جا قولش رو دادی؟ هان؟ کجاس؟

!اما این فقط یه خوابه

|


شوق رهایی - پنج شنبه 17 شهریور 1384 ساعت 4:23

آزاد شدم، بالاخره آزادم کردن، خیلی اذیتم کردن ولی بالاخره آزاد شدم، الآن سر از پا نمیشناسم، خدایا صدهزار مرتبه شکرت

|


چی بگم؟ - جمعه 11 شهریور 1384 ساعت 19:40

اصلا" دلیلی نمی بینم که تو این شرایط چیزی بنویسم، ولی دارم می نویسم

 اعصاب؟ استراحت؟ فکر آزاد؟ حرکت؟ رو به جلو؟ مقصر؟ بی حوصلگی؟ خودخواهی؟ تنفر؟ فراموشی؟ مزخرف؟ اطوار؟ آرامش؟ فرار؟ مرگ؟ آرامش؟

نمیدونم، خسته ام

|


کسوت شهرآشوبی - دوشنبه 7 شهریور 1384 ساعت 00:55

زرت و زرت پیشنهاد از راه میرسه برای حل مشکل، بابا به خدا، به پیر، به پیغمبر همون خدا با این چیزا حل نمیشه، تازه بدترش میکنه، من حال و حوصله و اعصاب درست و حسابی که ندارم، بدتر میشه. نه بابا تو امتحان کن، میدونم میشه. ای خدااااااااااا، این دست از سرم برنمیداره. عجب خری هستیا، بابا میریم عشق و حال. دبیاااااا، من عشق و حال نخوام کیو باید ببینم، بذار من حالم بیاد سر جاش اونم به موقعش

که محبِّ صادق آنست که پاکباز آید، کمه، خیلی کمه، به این راحتیا پیدا نمیشه، الآن دیگه هیچکس پاکبازی رو نمیفهمه، اصلا شاید به خاطر نداشتن یه تعریف کلی از پاکبازیه، شاید اگه مثل بقیه ی چیزا اینم به چیزی ربطش بدیم که خودمون ساختیمش همه ازش فراری بشن و تبدیل بشه به یه ضد ارزش، بعید نیست والله

باید از نو شروع کرد، از اول اول اول، نه! از اونجا خیلی سخته، خیلی طول میکشه، اینهمه از راه رو اومدی حالا بخوای برگردی خیلی سخته، استراحت هم بخوای بکنی پهناور میشی، همین الآن حرکت کن

|


بشکن بشکنه - سه شنبه 1 شهریور 1384 ساعت 2:34

جدا که سنت شکنی خیلی باحاله، حتی در حد فیلم "دختر ایرونی"، جالب انگیزناکه

حتی به نظرم سنتهایی که به قول اساتید معظم بهش میگن "میراث"، اونها هم میشه شکسته بشه، وگرنه بقیه شون که شکستنش اصلا واجبه، کفایی هم نیست، چون هر چیزی یه تاریخ مصرفی داره

فکر کنم مشکلات نسل ما هم از وجود همین سنتها باید باشه، اگه سنت شکنی اصولی و برنامه ریزی شده و با پشتوانه ی تئوریک "نهادینه" بشه شاید خیلی چیزا درست بشه، که این هم کار یکی دو سال نیست

اول از همه باید بشکن بشکن راه بندازیم و بازخوردش رو توی نسلهای "متصلب" قبل از خودمون ببینیم بعدا بشینیم برنامه ریزی کنیم، ولی مشکل اصلی اینجاست که نسل "مدعی" ما، با این چیزا راحت کنار نمیاد، خیلی راه داریم برای رفتن

|


Copyright © Hamidreza Hosseini - 2005

Hamid CT